غیرمنتظره

متن مرتبط با «از زندگیم خسته شدم» در سایت غیرمنتظره نوشته شده است

ببین در دل شب نشان از تو جویم...

  •   دستهای دنیا خالی است و تمام دنیای اطراف دارد تو را جار می زند. تمام اشیاء، تمام نظریه ها، تمام سمینارها و گعده ها و آدمها و روابط. همه دارند تهی بزرگی را به رخ می کشند که به تو اشاره می کند. مثل گدایی که دست یا کاسه اش را به سمتت گرفته و هر چقدر خالی تر باشد، محتاج بودن و «به من کمک کنید» را بیشتر جار می زند. پ.ن. از این سیرک بزرگی که اسمش دنیاست خسته شده ام. چرا هیچ درویش مصطفایی توی داستانم زنده نیست؟ + نوشته شده در سه شنبه ۱ فروردین ۱۳۹۶ساعت 0:17 توسط من | ,ببین,نشان,جویم ...ادامه مطلب

  • دوباره زنده شدم بعد از این همه مردن

  • شاید باورتان نشود که خوشبختی بتواند جایی میان چهارراه و میدان ولی عصر باشد که پیرمرد خسته ای با نسخه ی هفته هزارتومنی دارویش سر راهتان می ایستد. خوشبختی من دقیقا همان جا بود. همان سالها که ته کارت عابر بانکم به زور مبلغی جور می شد ولی با همان چندهزارتومن ها انگار تمام محتاجان دوست داشتنی عالم به راهم می خوردند. خوشبختی گاهی رسیدن به همان نگاه خسته است. همان اندوه بعد از رفتنش، و ذوب شدن از غم مردی آبروداری که فکر می کنی هرگز نباید می شکست. آدم مگر به چیزی غیر از آدمیت زنده است؟ من آن سال ها زنده ترین بودم. شاید با غمگین ترین دل ممکن.  این روزها دارم حس می کنم آن سالهای دور را. آن سال های رفت,دوباره,زنده,شدم,بعد,این,همه,مردن ...ادامه مطلب

  • بی زلف سرکشش سر سودایی از ملال / همچون بنفشه بر سر زانو نهاده ایم

  • از دنیای یه طرفه خسته شدم. دلم می خواد به آدما بگم بیاین یه کم بشینیم با هم حرف بزنیم. حتی مهمونی ها هم دیگه کوچکترین صفایی نداره، وقتی اگه همه ی فکر و ذکر صاحبخونه زیاد کردن لایه های ژله ها و تعداد غذاهای انگشتی و غیره نباشه، بازم همه ش تو آشپزخونه ست(!) و مهمون حواسش به هر چیزی غیر از اونی که باید. اصلا حواسا دیگه هیچ جا نیست. هیچ جا عمیقا حضور نداریم. باید یه دایره ی خیلی خیلی بزرگ بکشن رو دیوار دنیا و فقط یه سال به همه ی اهالی کره ی زمین بگن به مرکز این دایره خیره بشید تا دوباره بتونیم تمرکز کنیم و بفهمیم کجاییم. دلم فقط یه سینی چای می خواد و سه چهارتا دوست که یه شب بشینیم تا خود صبح با ه,زلف,سرکشش,سودایی,ملال,همچون,بنفشه,زانو,نهاده,ایم ...ادامه مطلب

  • از زندگی

  • این دومین بچه ایه که تو روزای اخیر می بینم و درست عیییین مامانشه. چهره. اخلاق. میزان کنجکاوی. سرتقیت! حتی از چهره شون میشه همون خصوصیات رو خوند. تعجبی نداره وقتی همکار شیطونمون از شیطنت و لجبازی بچه ش می ناله. خودش حواسش نیست، ماها می دونیم! همیشه فکر می کنم چه بد که بچه ی آدم، مثل خود آدم میشه. ولی شایدم چه خوب، که مجبور میشی از خیلی سال قبل فکر کنی همین حالا باید تغییر کنم. اصلا ببینی که اونی که باید تغییر کنه تویی. همیشه اونی که باید تغییر کنه تویی. هر خصوصیت و اخلاق و رفتار و نگرشی که رو اعصابته. درست مثل ازدواج. هر چی کارت بیشتر گیر خودت باشه، بیشتر به یه,از زندگی خسته شدم,از زندگی خسته ام,از زندگی لذت ببرید,از زندگی سیرم,از زندگی خسته شدم خدا,از زندگی خسته شدم چکار کنم,از زندگی بزرگان بیاموزیم,از زندگی,از زندگی لذت ببر,از زندگیم خسته شدم ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها